علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره
آبجی عفیفهآبجی عفیفه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
شریفه بانوشریفه بانو، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک، علی من

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات پسر کوچولوش جاودانه بشه

دستور زبان جدید

سلام گل پسرم الهی فدات بشم بااون شیرین زبونیا و.کلمات قشنگی که گاها از خودت میسازی اما کلمات: باباله:دوباره بیب:سیب نیست:بیشتر چیزی تموم میشه میگی نیست شده بداد:مداد ماجی:ماژیک دود:زود هویی هویی:سرسره بازی آمت:آمد اوجی:اونجوری مُقِه:لقمه آله:آره حاکی:خالی هِنّو:لیمو مُتَدا:مرتضی ابل:اول بباس:لباس پیس پیس:آب پاش باباگک:بادکنک  اودت:املت آپز:آب پز پوگک:پوشک   تَد:سرد     اما جمله سازیت:خیلی بهتر شده و خیلی خوب جمله میسازی.البته با دستور زبان خاص خودت نه فارسی معیار.مثلا وقتی میخوای بگی اتفاقی نیفتاده،فعل مثبت رو با نه میاری مثلا میخوای بگ...
17 خرداد 1397

دفع بلا با صدقه

سلام گل پسرم هر روز بزرگ تر و مهربون تر میشی و بیشتر به آبجی جون وابسته دیشب رفتیم مسجد مراسم افطاری شماهم خوابیدی کناردیوار گذاشتمت و نشستیم سر سفره موقع پذیرایی یه آقایی که داشت پذیرایی میکرد،یه چاقوی نسبتا بزرگ توی جیبش بود که خانوما بهش گفتن خطرناکه در بیار اونم چاقو رو در آورد دقیق گذاشت لبه دیوار که شما خواب بودی،و چاقو افتاد دقیقا به فاصله میلیمتری ازت من که نفسم چندثانیه بند اومد آقایون دیگه و چندتا خانوم روکردن بهش گفتن حواست کجاست،بچه رو نمیبینی؟ اونم چاقو رو برداشت و اصلا به روی خودشم نیاورد گمونم صدقه ای که قبل رفتن دادم بلا رو از کنار گوشمون رد کرد خدایا شکرت ...
10 خرداد 1397

کلمات جدید علی

سلام پسرک من هرروز بزرگ تر میشی و بانمک تر کلی کلمات جدید میگی و بیشتر هم از خودت میسازی چندتا کلمه جدیدت رو مینویسم بُگُگ :بزرگ توتو: کوچولو هان هان:ماشین عدی: علی معی:معین عدید:عزیز هی دی دی:شیشه شیر آقاپودیس:آقا پلیس بته:بچه بته قار قار:بچه کلاغ مچد:مسجد اگگر:انگشتر اوجی :اینجوری فعلا بقیه رو یادم نمیاد امیدوارم موفق باشی عزیزم
18 ارديبهشت 1397

علی بهانه گیر

سلام گل پسری حسابی نق نق میکنی دایم بهم چسبیدی یه ثانیه بدون من نمیمونی حتی شب اگر حس کنی کنارت نیستم بیدار میشی ومن واقعا مستاصل شدم همه میگن خدا صبرت بده مامان علی.چقدراین پسر اذیتت میکنه البته خودتم اذیت میشی امیدوارم زودتر اوضاع احوالت روبراه بشه وگرنه موقع امتحانات این ترم،مشکل دارم باهات
31 فروردين 1397

فیلشاه

سلام گل مادر امروز رفتیم سینما هویزه فیلشاه دیدیم.با وجود اینکه شما تب داشتی و بیحال بودی،هواهم کمی سرد بود،بخاطر اینکه به آبجی جون قول داده بودم و خاله معصومه هم زحمت کشیده بودن بلیت گرفته بودن، بخاطر ما میخواستن بیان، رفتیم.اما در کل خیلی عالی بود.در واقع بهتره بگم بی نظیر بود.شماهم آروم کارتون دیدی و.وسطای فیلم خوابیدی. الانم دارو خوردی و روی پام خوابیدی امیدوارم وضعیت بدتر نشه دوست دارم عزیزم 
28 فروردين 1397

علی و کلمات جدید

سلام گل پسرم  هرچند نق نقو شدی، اما هرروز کلمات بیشترین یاد میگیری و شیرین تر از روز قبل حرف میزنی.  چندتا کلمه ای که یادمه برات مینویسم   تللا حبِ ابه:حلواارده آم:خوراکی هان هان:ماشین هان هان توتو:ماشین کوچولو قاپلیس:آقا پلیس الاابکر:الله اکبر(نمازخوندن) قارقار:کلاغ آیییی:کارتون مهارتهای زندگی هینا:سینا هی دی:سی دی اِ بابا:ای بابا(موقع عصبانیت) آین:عینک یا آینه هاک:خاک آب باجی:تاب بازی ايجا اوجا:اینجا اونجا قت مامان بابا:تخت مامان بابا دیتی:کیتی دیتی من:ظرف غذای من   خلاصه،بعضی حرفاتو فقط خودم متوجه میشم   یه چیز دیگه اینکه بشدت از اسباب بازیهایی که صدا دارن میترسی ماشی...
22 فروردين 1397

پایان تعطیلات

سلام گل پسر مامان سیزدهمین روزفروردین هم گذشت و تعطیلات تموم شد روز سیزدهم رفتیم امامزاده.بابا هم رفتن یه کاری داشتن انجام بدن،شروع کردی به جیغ کشیدن و گفتی باباااااااااااییییییییییییی.هرکار کردم آروم نشدی تا بابایی اومدن. اما اخلاقت خیلی تلخ شده.هرجا بریم عصبانیم میکنی بس که غر میزنی و گریه میکنی امیدوارم بزرگتر میشی دوباره خوش اخلاق بشی 
14 فروردين 1397