علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره
آبجی عفیفهآبجی عفیفه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
شریفه بانوشریفه بانو، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک، علی من

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات پسر کوچولوش جاودانه بشه

این روزای علی جونم

سلام به پسر زیبای خودم. عزیز دلم خیلی مستقل شدی . مثل قبل بهانه گیری نمیکنی .هر عصر ، مرتب کردن هال با شماست که خیلی عالی انجامش میدی. همچنان حروف ش و ر رو اشتباه تلفظ میکنی و همین حرف زدنت رو خیلی شیرین کرده . رابطه ات با آبجی جون و خواهر جون عالیه . اونا هم خیلی دوست دارن. همچنان علاقه مند به بازی های پلیسی هستی و یکسره توی خونه سنگر میسازی و بمب ساعتی کار میذاری. خداروشکر بچه حرف گوش کنی هستی و نسبت به همسالات ، آروم و مودب. حالا بریم سراغ عکس ببینم چی داریم. اول از همه عشقولانه خواهر برادری اینم پیاده روی اربعین سفر مشهد که سومین دندون کرسی خرابت رو درست کردیم . وای که چقدر سخت بود. ...
24 آبان 1399

۲۲بهمن و سلیمانی ها

من هم سلیمانی ام ای ترامپ از من بترس از همه سلیمانی های ایران بترس روزی خواهیم آمد با لباس مقدس سپاه قدس و عکس سردارمان کاخ سیاهت را جهنم خواهیم کرد برایت هرچند همین حالا هم ، ثانیه ثانیه عمرت ، از ترس مواجهه با ما جهنمی میگذرد. وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد... لشکر صاحب زمان آماده است ان شاالله... ...
22 بهمن 1398

انتقام بعدا، فعلا سیلی

سلام گل پسرم امروز صبح، بعد از چند روز سخت و پر غم، دلمون با خبر موشک باران سپاه ، شاد شد. بزرگترین پایگاه نظامی امریکایی ها در عراق، هدف موشک های سپاه پاسداران قرار کرفت. دست برادرهای غیور سپاه درد نکنه. خدا قوت دلاوران. اما واکنش شما به این ماجرا: علی:مامان، این موشکا دارن مو زرده(ترامپ) رو میزنن؟ مامان: نه پسرم دارن سربازاشو میزنن. علی: دیگه نقشه های امریکا، نقش بر آب شد. دیگه نقشه هاشون خراب شد. دیگه نقشه ای ندارن. کلی هم خوشحالی و ذوق زده شدی. الهی فدات بشم که اینقدر فهمت میرسه. امیدوارم به آرزوت برسی و بقول خودت پلیس نوپو بشی. ...
18 دی 1398

خداحافظ سردار

بدترین خبری که ایران ، بعد از رحلت امام بزرگوار شنید، به نظرم خبر امروز صبح بود. سردار بزرگ ایران، قاسم سلیمانی عزیز، آسمانی شد. منتظر اقدام قاطعانه شیرمردان ایرانی هستیم. آرام بخواب که راهت ادامه خواهد داشت... ...
13 دی 1398

علی و مدافع حرم

سلام ناز دردونه باباجون، یه دوستی دارن که از مدافعین حرم بودن. قبل ازاینکه برات لباس پلیسی بخریم، یکسره دوست داشتی بری پیش ایشون. از بعد لباس خریدن دیگه ما رو راحت نذاشته بودی. تااینکه امشب باباجون تونستن ببرنت و به آرزوت برسی. اینم عکست با دوست بابایی. و پسرم بعد ملاقات، و برق چشاش از خوشحالی اینم لباسای قشنگت همیشه سربلند باشی، مثل شهید بی سر ...
13 شهريور 1398

مادر که باشی...

مادر که باشی... آرمانت که شهادت باشد چمران و همت میپرورانی عزیز قلبم اگر پای خاندان علی در میان باشد خودم بند پوتین هایت را محکم میبندم. پسرکم روزی تو را راهی خواهم کرد. برای آزاد سازی قدس شریف. آن روز، دیر نخواهد بود... و من به امید آن روز  زندگی میکنم ،تا تو را در رزم جامه ببینم . ای اسرائیل... منتظر دهه نودی های ایرانی باش، تا شیشه عمرت را به زیر پوتین هایشان خرد کنند... ...
10 شهريور 1398

ز کودکی خادم این تبار محترمم...

سلام عزیز دل مامان خیلی وقته میگی لباس پلیسی میخوام. این دفعه تا رسیدیم مشهد، گفتی لباس میخوام. ماهم بالاخره موفق شدیم رفتیم خریدیم. ز کودکی خادم این تبار محترمم چنان حبیب مظاهر مدافع حرمم به قصد حفظ حریم حرم به پا خیزم کنار لشکر عشاق حسین هم قدمم *** اگر که حرمت این بارگه شکسته شود و یا اگر که ره کرببلا بسته شود چونان زنم به پیکر غاصب شام و عراق که بند بند وجودش ز هم گسسته شود *** حکم دفاع از حرم ز شاه نجف دارم به امر رهبرم هماره جان به کف دارم هدف فقط رهایی عراق و سوریه نیست مسیرم از حلب است قدس را هدف دارم *** نه غصه جدایی از یار و وطن دارم به امر حق به راه دل کفن به تن...
16 مرداد 1398

فدایی سید علی

پسرگلم آماده شده برای رفتن به مراسم بزرگداشت یوم الله نهم دی عزیزکم شما از اون حادثه تلخ چیزی بیاد نخواهی آورد. اما هنوز یاداوریش، چشمامو اشک آلود و قلبمو جریحه دار میکنه. بی احترامی به مقدسات، عاشورا، امام، رهبر عزیزمون... همه و همه شبیه یه کابوس تلخ و وحشتناکه. جسم ناقصی هم دارم... علی من به فدات، سید علی.فقط شما حرف رفتن نزنین. صد پسر هم مثل علی داشته باشم، همه به فدای شما.فقط سرشما سلامت باشه آقا جان... شاید یک روزی، همینجا اومدم نوشتم علی منم پذیرفته شد... ...
13 دی 1397