علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره
آبجی عفیفهآبجی عفیفه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
شریفه بانوشریفه بانو، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک، علی من

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات پسر کوچولوش جاودانه بشه

امام علی

مکالمه علی با عفیفه : علی :اگه آجی جون بِله تو کوچه، لهش میکنم من : چرا؟ علی : اما اینکه اجازه نداده من: کی اجازه نداده؟ علی: امام علی واقعا نمیدونم این حرفا رو از کجا میاره  ************* چند روز قبل براش خربزه گرد برش زدم. امشب اومده توی آشپزخونه میگه بگده هان هانی میگم : یعنی چی؟ عفیفه اومده میگه خربزه گرد میخواد که ماشین لازی میکرد.الهی فدای دخترم که خیلی از حرفای علی رو من متوجه نمیشم، اون متوجه میشه ************* کارتون تابه منو برداشتن پاره کردن، علی میشینه میگه آجی جون بدو بیا ماشینو پارک کردم.بعدم سوار میشه الکی دست میکنه جیبش، سوییچ در میاره ماشینشو روشن میکنه، ابجی جونشم پشت سرش، میرن گر...
30 تير 1397

راست میگه

یه گربه اومده توی خونه مون ،بچه هاشم آورده. چندوقت پیش رفت، اما دیروز یکی شون اومده بود.کوچولو و ملوس. تا شب صبر کردیم مامانش نیومد.بابا گفتن بذاریمش رو دیوار.منم گفتم نردبون بذارین که بتونه بره بالا. یهو پسر کوچولو برگشته میگه مامان راست میگه باباجون.نببون بذارین نم بِلِه الهی دورت بگردم شیرین زبونم
30 تير 1397

بازم شیرین کاری

امروز،سر سفره ناهار عزیز جونی ماکارونی درست کرده بودن با ماست وخیار نشستی میگی اونا چیه؟ میگم ماست خیار،میخوری؟ میگی نه، اونا برامن بده،ققط ماکانی بوگه(فقط ماکارونی خوبه) الهی فدات بشم با اون حرفات چندتا کلمه جدیدم که تازگی میگی : ماپاپا:هواپیما مابا:شما همیشه خوشمزه باش عسلکم
16 تير 1397

فرهنگ لغت

سلام عسل طلا چندتا کلمه خوشمزه ازت یادم اومد برات بنویسم فراموش نشه مچی: شمشیر چوچون : نشون باچاله : بذاره نیخت: ریخت البته اینم بگم که ابجی جونت خیلی تلاش میکنه همه کلمات شیرینت ثبت بشه
13 تير 1397

بازم خوشمزه کاری

توی آشپزخونه درحال انجام کارها علی اومده پاهاشو باز کرده و حالا مکالمه منو پسر طلا: علی: مامان از زیر پا من رد مامان در حالی که خم شدم: جانمیشم پسرم،نگاه کن علی : من بگگ بشه ، مامان توتو مشه ،بعد جا(من بزرگ بشم،مامان کوچیک میشه بعد از زیر پام جا میشه) مامان: غش غش خنده الهی فدات بشم که فکر میکنی بزرگ بشی من کوچیک میشم. دورت بگردم بااین حرفات آبجی جونتم هم سن شما بود همین فکرا رو میکرد
11 تير 1397

فرهنگ لغت علی

سلام خوشگلم اینم کلمات شیرینت پُچِله : خوشگله نِک : یک قوق : دوغ هوکو: خونه نخ : یخ اواولی : ایوری بوگه : خوبه ندلی: صندلی هوشابه :نوشابه بگگ: فقط کوده: خورده گیته : ریخته پچال : دستمال چجام : سلام بیلال : دیوار هیلیلی : شیرینی هاله : خاله هبجیچ : هویچ  
8 تير 1397

جیغ بنفش

بنظرتون این آقازاده برای چی اینقدر گریه کرده ؟ دعواش کردم؟ زدمش؟ با آبجیش زد و خورد داشته؟ نه دوستان فقط و فقط و فقطططططططط بخاطر مووووووووووززززززززززز بله بخاطر موز همون میوه زرد رنگ مورد علاقه پسر ما دیروز پنج تا موز رو خورد برا امروزش نگه نداشت امروزم باباش چندتا مغازه رفتن ،خب جمعه بوده ، پیدا نکردن گل پسرم کلی گریه و جییییییغ که موز میکام خب نبود فراموشم نمیکرد تا آروم بشه ،مغز من پوکید این عکسا رو گذاشتم صرفا برای خودش که بزرگ شد بچه اش سر چیزای الکی بهانه گرفت نشونش بدم بگم خودتم اینطوری بودی، به خودت رفته الهی پدر شدنت رو ببینم گل من پسر غر غروی من... ...
8 تير 1397