علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره
آبجی عفیفهآبجی عفیفه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
شریفه بانوشریفه بانو، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک، علی من

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات پسر کوچولوش جاودانه بشه

جشن تولد علی آقا

سلام گل من دیروز عصر،یه تولد ساده برگزار کردیم.به مهمونامونم نگفته بودم تولد داریم.همه شوکه شدن وقتی اومدن.واسه همین هیچ کادویی نگرفتی بجز آبجی مهربونت که برات یه نقاشی خیلی قشنگ کشیده بود که عکسشو بعدا با کامپیوتر برات میذارم خداروشکر خیلی عالی برگزار شد.به همه،خصوصا بچه هاخیلی خوش گذشت. ان شاءالله صدوبیست سالگیتو جشن بگیریم دوستت داریم همگی مون
29 بهمن 1396

دوساله شدنت مبارک

سلام بزرگ مرد کوچک خانه ما دوسال اززمینی شدنت میگذرد تو قد کشیدی و روز به روز پیش چشمان من بزرگ شدی راه رفتی حرف زدی ومن از لحظه لحظه بودنت لذت بردم حتی ساعتهایی راکه از درد بیتاب،یا از تب بی خواب بودی،ازاینکه پرستار وجود توام لذت میبردم حتی این دوماهه که بخاطر جداشدن از شیر،ودندان درآوردن،شبها تا صبح بی تاب و بی خوابی، ومن همراهت بی خوابم،ازاینکه هستی لذت میبرم.هرچند بخاطر درد کشیدنت رنج دارم   مراببخش مرد کوچک،ازاینکه گاهی تورا دعوامیکنم قبول کن که گاهی کاسه صبر مادران هم لبریز میشود  برایت سلامتی و عاقبت بخیری را ازخداوند بزرگ خواهانم سرباز آقا باشی گل من  ...
27 بهمن 1396

تولد گل پسر

سلام گل پسرم خداروشکر حالت خیلی خیلی بهتره.اما داری دندون نیش درمیاری حسابی بی قراری میکنی و شبا خوب نمیخوابی.منم نمیذاری بخوابم.اما خب،اشکال نداره،میگذره   فردا دومین برگ از بهار زندگیت ورق میخوره و من هنوز هیچ تصمیمی برای گرفتن یا نگرفتن تولدت نکردم.ان شاءالله تا عصر با باباجون مشورت کنم ببینم چی میشه.آخه فردا جمعه است و اینجا همه چی تعطیله.   چه تولد برات بگیریم چه نگیریم،تو عزیز دل من و بابا و آبجی جون هستی فدات بشم   همگی مون دوست داریم
26 بهمن 1396

بیماری علی

سلام گل شمعدونی من حدود دوماه میشه که ازشیر گرفتمت.ظاهراهمین باعث ضعف سیستم ایمنی بدنت شده.بااینکه تاحالا اصلا مریض نشده بودی،توی این دوماه،دوبار مریض شدی خیلی هم شدید.دفعه اول یکماه قبل،که باآبجی هردوتاتون ویروس گرفتین و من دوهفته کامل مشغول تیمار بیمار بودم.حال هردوتاتون خوب شد که امتحانات من شروع شد رفتیم مشهد.اونجا هم محمدعمه مریض بود،آبجی ازاون گرفت و شماازآبجی.هرچند آبجی زود خوب شد بخاطر این که داروهای خانگی میدادم میخورد،اماشماالان یه هفته کامله افتادی.شبای اول شبیه خروسک،نفس تنگی و سرفه شدید،همراه باتب.بعد تب و نفس تنگیت خوب شد،اما سرفه و بیحالیت همچنان ادامه داره.دیشبم نمیدونم دل درد بودی یاجای دیگه ات درد...
19 بهمن 1396
1