سلام به پسر قشنگم. همین الان ، توی هال نشسته بودم ، شما هم با آبجی جون توی اتاق بودین . آبجی جون داشت زیبانویسی کار میکرد ، شما رو هم برده بود نقاشی بکشی . الان دیدم با ذوق دویدین اومدین توی هال ،عفیفه بانو با ذوق میگفت : مامان مامان علی نقاشی کشیده ببینین. و دیدم اینو کشیدی ؛ که واقعا عالیه بنظرم . خودت و آبجی رو کشیدی. و این جمله رو هم به آبجی جون گفتی برای نقاش بنویسه : نقاش نیمکت و دیوار های اتاق را رنگ میکند . خداروشکر وقتی بری کلاس اول ، زحمتت روی دوش آبجی جونت خواهد بود . و مطمئنم خیلی خوب از پس شما برمیاد. همیشه باهم مهربون باشین عزیزای دلم. ...