علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
آبجی عفیفهآبجی عفیفه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
شریفه بانوشریفه بانو، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک، علی من

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات پسر کوچولوش جاودانه بشه

گل پسرم یهویی

سلام ناز پسرم دیروز من یه آزمون داشتم. بابا هم نبودن، هرچی گفتم ببرمت پیش آبجی توی مهد، راضی نشدی و همرام اومدی. اینم چندتا عکس از گل پسرم توی حوزه امتحانی فدای اون ژست گرفتنات. همیشه سلامت باشی ...
13 دی 1397

شهربازی معارفی

سلام پسر نازم این بار رفتیم مشهد، طبق قول قبلی ، بردمتون شهربازی معارفی. البته دفعه اول شنبه رفتیم که تعطیل بود و کلی گریه کردی.بعد دوشنبه رفتیم که کلی بازی کردی. بقول خودت شترسواری زنبور عسل کندو سرسره آقایی که این قسمت بود خیلی ازت خوشش اومده بود بغلت میکرد میبردت این طرف و اون طرف شماهم حسابی براش بلبل زبونی میکردی. بعدشم رفتیم زیارت که البته توی صحن نشستیم.شماهم هرچی عکس گرفتم ،خرابش کردی بااین اداهایی که در میاوردی فدات بشم اینم بگم که گاهی خیلی غر میزنی و واقعا اوقات همه رو تلخ میکنی. هرجا میریم گریه میکنی برگردیم خونه خودمون بجز خونه آقا جون که اذیتم نکردی. شبا هم باید دستات...
7 دی 1397

شیرین زبونی

سلام خوشمزه خان. فدای شیرین زبونیات که روز به روز بیشتر میشه. چندتا یادمه برات مینویسم. ............. علی نشسته روی صندلی. هدفون منم انداخته گردنش. دستشم مثل میکروفون،با ابهت تمام میگه: خانم ها و آقایان.پچال(شلوار) پسرتونو بکشین بالا و من ... ............ علی و عفیفه در حال بازی علی رو به عفیفه: اگر اذّتم کنی پیر میشم هااااااا الهی فدات بشم من ........... بعد از تموم شدن دوره قرآن: من: الهی فدای پسرم بشم من که اسباب بازی هاشو به دوستاش داده.ماه بودی پسر گلم امروز. علی: همون ماه که میره تو آسمون؟ من: آره خوشگلم علی: پس دعا کنین منم ماه بشم بوتونم(بتونم) برم تو آسمون دورت بگردم بااین حرفای جالبت. ............ علی توی...
25 آبان 1397

سومین سفر کربلا

سلام گل پسرم. قسمتون شد و برای سومین سال متوالی، سفر اربعین نصیبمون شد. خیلی خوب و عالی بود. شماهم شکر خدا زیاد اذیتم نکردی. مخصوصا دستشویی رفتنت که فکر میکردم خطا کنی، خطا نداشتی . ان شاءالله هرساله نصیب ما و همه آرزومندان بشه. سر فرصت با خاطرات و عکس ها میام ان شاءالله کلی هم شیرین زبونی داری که باید بنویسم برات. دوستت دارم عزیزکممممم
19 آبان 1397

شیرین زبونی

عفیفه حالش بدشده،توی اتاق بالا آورده حالا مکالمه منو علی درحال تمیزکردن فرش -علی جان،برو کنار مامان تاتمیز کنم -میخوام نگا کنم -خب مگه اینا چیه که نگا کنی؟ -بالایه و من غش کردم از خنده بعدشم خودش میگه اینا چقدر بوی بدی میده خب مگه مجبوری نفس کوچولو بمونی توی اتاق
13 مهر 1397