علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
آبجی عفیفهآبجی عفیفه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
شریفه بانوشریفه بانو، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک، علی من

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات پسر کوچولوش جاودانه بشه

مکالمه منو پسری

1397/3/23 13:57
نویسنده : مامان علی
217 بازدید
اشتراک گذاری

دو تا از دوستان هستن که بچه هاشون هم سن عفیفه بانو هستن و میان باهاش بازی میکنن.علی هم به تبع، باهاشون بازی میکنه.

یکیشون اسمش زهراست که خیلی علی رو دوست داره و همیشه بغلش میکنه.بخاطر همین عفیفه و علی خیلی باهاش دوست نیستن.

یکی کوثر سادات،که یه داداش بزرگتر از خودش داره بنام سید مرتضی.

امروز صبح عفیفه میگفت بگین کوثر سادات بیاد اینجا بازی کنیم.

حالا مکالمه منو علی:

علی،سید مرتضی رو دوست داری؟

علی:نه

من:چرا؟

علی: تِد مُتَدی بدیه(سید مرتضی بده)

من: چرا؟سید مرتضی پسر خوبیه باهات بازی میکنه.

علی:تِد مُتَدی بدی نیس؟

من: نه عزیزم بد نیست

علی : پس دَلا بدیه.منو ادَّت(پس زهرا بده منو اذیت میکنه)

و منم غش غش خنده از این حرفای علی. هرموقع میگیم بریم خونه زهرا میگه دَلا بده،منو اَدَّت

خلاصه که هر روز کلمات جدید و جملات جالب میگه و ما رو مشعوف میکنه

 

یه جمله جدید:بعد خوردن غذا و... 

تَدَدُر مامانی من غدا دادین(تشکر مامان من بهم غذا دادین)

همیشه موفق باشی گل من

 

بعدا نوشت: کوثر سادات اومده پیش عفیفه، علی اومده میگه :تِد مُتَدی کو؟(سید مرتضی کو)

 

پسندها (5)

نظرات (2)

مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
23 خرداد 97 14:17
چه پسر شیرین زبونی.
مامان علی
پاسخ
💜💜💜
مامان صدرامامان صدرا
23 خرداد 97 17:02
عزززززیززززدلم چه شیرین زبونیبغل
مامان علی
پاسخ
ایناها یه چشمه از حرفاشه
خیلی ها رو یادم نمیمونه بنویسم