علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره
آبجی عفیفهآبجی عفیفه، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
شریفه بانوشریفه بانو، تا این لحظه: 4 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک، علی من

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات پسر کوچولوش جاودانه بشه

مدافع قدس

1397/3/20 17:21
نویسنده : مامان علی
208 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم

پاره تنم

این روزها،به تو مینگرم و برایت آینده ای درخشان آرزو میکنم

برایت شهادت خواسته ام

یکبار در رکاب ولی فقیه ات

ویکبار در رکاب امام زمانت

از خداوندبرایت شهادتی طلب کرده ام،حججی گونه

روسفیدی و عاقبت بخیری طلبیدم

گاهی که میخندی،دلم غنج میرود

با ولع، زیر گلویت را میبوسم

بوی تنت را میبلعم

لبهای کوچکت را نوازش میکنم

میخواهم آن روزی که مثل شهید بی سر،مقابلم بودی، حسرت این روزها رو نخورم که کاش گلویت را میبوسیدم و میبوییدم

فرزندم

دردانه من

تورا نذر راه خدا کرده ام

تورا نذر پیروزی فلسطین کرده ام

زود است روزی که جوانان برومند ما ،راهی مرزهای فلسطین و لبنان شوند تا اسراییل خبیث را از صحنه روزگار محو کنند

به حول و قوه الهی،آن روز تو هم راهی میشوی و با دست پر،برمیگردی

نازنین پسرم

سلامتیت نذر علی اکبر سیدالشهدا بود . عروجت هم شبیه جوان کربلا ان شاالله

نزدیک است روزی که بگویند دهه نودی های ایرانی،پشت نود ساله های غاصب فلسطین را به خاک مالیدند....

زودتر بزرگ شو مرد کوچک من...

فلسطین منتظر امثال توست.....

و بعد از آن

عربستان سعودی 

(ما منتظر حمله ای از سوی حجازیم

تا بین بقیعش حرمی ناب،بسازیم

شمشیر عجم،منتظر رخصت جنگ است

مکه بشود مرکز ایران چه قشنگ است

یاحیدر کرار زند نقش به زودی

بر پرچم سبز عربستان سعودی 

گاه امواج فراتیم و گهی در نیلیم

صاعقه صاعقه بر هستی اسراییلیم)

 

 

 

بعدا نوشت:

گل مامانی

دقیقا بعد نوشتن این مطلب،از شدت ضعف روزه وخستگی ،خوابم برد

خواب قشنگی دیدم

خواب دیدم یه جایی هستم جنگ شده.صدای توپ و تفنگ و....  هواپیماهای جنگی زوزه کشان میرفتن و میومدن.منم بدون هیچ ترسی با خونسردی درحال وضو گرفتن بودم.اما انگار بعضی در حال فرار بودن و به منم میگفتن فرار کنم اما من اصلا نه انگار. وضو که گرفتم دیدم مقام معظم دلبری اومدن.منم هاج و واج،رفتم طرفشون.دستشونو گرفتم.گريه میکردم و دستای آقا رو میبوسیدم.وای که چه لذت بخش بود برام.توی خواب انگار آقا بهم نامحرم نبودن.با همون لبخند همیشگی بودن و همون آرامش دائمی که توی صورت نورانی شون موج میزنه.از دیدن روی ماهشون و بوسیدن دستای مهربونشون سیر نمیشدم.

کاش بشه از نزدیک زیارتتون کنم محبوب دلم.

عفیفه بانو هم شدیدا آرزو داره بیاد توی آغوشتون

تازگی علی هم همینطور.عکس آقا رو که میبینه میگه میخوام برم بغل آقا.

 

خدایا

این آرزوی بچه هامو برآورده کن،به حق همین ماه عزیز

الهی آمین

پسندها (7)

نظرات (5)

مامانیمامانی
20 خرداد 97 18:48
به امید آزادی هرچه زودتر فلسطینگل
مامان علی
پاسخ
ان شاءالله زنده باشیم.و ببینیم
مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
20 خرداد 97 21:24
احسنت  و درود بر آرمان و شرفتان
زمین هیچ وقت خالی از حجت نمی ماند
خداوند بزرگ مرد کوچکتان را و تمام نوگلان این سرزمین را برای دل خودش تربیت کند .
شهادت در رکاب امام زمان(عج) آرزوی تمام عاشقان اهل بیت(ع) است .
مامان علی
پاسخ
ممنون با دعای شما خوبان
مامانمامان
20 خرداد 97 21:45
انشاالله فرزندان ما در کنار امام زمانشون(عجل الله تعالی فرجه الشریف)گره گشا باشند
مامان علی
پاسخ
امیدوارم
مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
22 خرداد 97 14:59
الهی امین
مامان علی
پاسخ
الهی آمین
❤فاطمه جون❤❤فاطمه جون❤
24 خرداد 97 9:48
الهی آمین
انشاءالله خوابتون به حقیقت بپیونده
مامان علی
پاسخ
ان شاءالله