سال۹۷

سلام گل پسرم

چندروزیه که سال جدید شروع شده وحال وهوای بهار،حیاط خونه مون رو خیلی دلچسب کرده.شما و آبجی جونت هم از صبح تا ظهر توی حیاط مشغول خاک بازی و ماشین بازی هستین

اما این روزا باز دوباره بهانه گیر شدی.جوری که من قید سفر نوروزی رو زدم.آخه شبا تا صبح یکسره نق میزنی.خوب نمیخوابی و اگر غذات دیر بشه غر میزنی

اما درکل شیرین و دوست داشتنی هستی

حرف زدنت هم خیلی بهتر شده.جمله های چندکلمه ای میسازی

رنگ آبی رو.میشناسی

به آبجی جون علاقه عجیبی داری جوری که بدون اون هیچکاری رو انجام نمیدی 

کلمات جدید زیادی هم یادگرفتنی.درواقع هرچی آبجی جون میگه تکرار میکنی

عصبی میشی میگی ای بابا

میخوای صدام کنی میگی مامان آی مامان

همه چی روهم ملک خودت میدونی

بابای من،مامان من،آجی من

چندوقت هم میشه که گهگاه میگی جیش،میبرمت دستشویی

ان شاءالله هوا گرم بشه از پوشک میگیرمت راحت میشی

همیشه سلامت باشی گل من