علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره
آبجی عفیفهآبجی عفیفه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
شریفه بانوشریفه بانو، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک، علی من

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات پسر کوچولوش جاودانه بشه

قدم قدم...با یه علم....

1396/3/20 2:16
نویسنده : مامان علی
227 بازدید
اشتراک گذاری
سلام گل پسرکم
اومدم تا طبق قولی که دادم،خاطرات سفر اربعین رو برات بنویسم.یه سفر،یه معجزه،یه حادثه تکرار ناپذیر....
نمیخوام برات بگم کی راه افتادیم،کی رسیدیم،کی اومدیم و.....
اوناها رو مشروح توی دفتر خاطرات،دقیق و مو به مو ثبت کردم.
میخوام از خودت بگم توی سفر.
ازاینکه چقدر برام شیرین بود،حتی سختی هاش....

اما...

شب اول که رسیدیم نجف،همگی خسته،خونه دوستمون استراحت کردیم.صبح روز بعد اولین زیارت...خیلی برام دلچسب بود که با دوتا نوگل قشنگم میرفتم زیارت.خیلی شیرین بود.هرچند زیارت هام در حد یه سلام از راه دور بود و یه امین الله... و تمام...
اما خیلی خیلی خوب بود.
یادم نمیره که شما همونجا تب کردی.روز اول.ومن مجبور شدم تا شب بیرون بشینم تا حالت بهتر بشه.اما بازم خیلی خوب بود توی اون حال و هوا نفس کشیدن....

دو روز نجف،بعد آغاز پیاده روی...
از این چهار روز هرچی بگم،کمه.در واقع نمیتونم چیزی بگم.چون گفتنی نیست،باید با تمام سلول های بدن،لمسش کرد...
وقتی با پاهای پر تاول و خسته،شب میرسیدیم تا یه جایی استراحت کنیم،و تازه من بودم و راه رفتن توی اتاق برای آروم کردنت....
نمیگم راحت بود،اما شیرین بود...
یا وقتی تو اوج خستگی ها،توی کالسکه نمیموندی و من مجبور میشدم بغلت بگیرم.سخت بود اما شیرین....
لحظه لحظه کربلا برامون تداعی میشد.
رسیدیم کربلا.شب،استراحت
روز بعد زیارت فقط پشت درهای حرم....
سوزناک بود اما شیرین....
پنج روز کربلا به همین منوال گذشت.زیارت،از روی پل،از راه دور....
شب آخر عفیفه مریض شد.بردیمش بیمارستان.شکرخدا دارو داد اومدیم.اما سخت بود...خیلی....
فقط روز آخر یه زیارت،اونم از دور مقابل ضریح
عااااااااااالی بود....
بعد هم برگشت به نجف و.....
زیارت وداع
سخت بود و تلخ...
واینم فراموش کردم بگم که قبل از اینکه بریم سمت کربلا سامرا وکاظمین رو هم زیارت کردیم.و کاظمین عجیب مهمان نوازی کردند پدر و پسر امام رئوف مان...

خلاصه برگشتیم
دل من پرغصه...
دلم تنگ برای زیارت امام رضا علیه السلام
تا برگشتیم حال عفیفه بهتر شد.
اما دلم تاب نداشت...

راهی مشهد شدیم.
ومن فهمیدم هرکجای دنیا که بریم،بازم این حرمه که منو آروم میکنه....

ان شاءالله که هرساله این زیارت اربعین قسمتمون بشه.بنظرم هرکس باید یکبار هم که شده به این زیارت بره.مخصوصا پیاده روی...
طولانی شد
ان شاءالله عکس ها توی یه مطلب جداگانه.
کربلایی بمون
کربلایی کوچولوی من....
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)