علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
آبجی عفیفهآبجی عفیفه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
شریفه بانوشریفه بانو، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک، علی من

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات پسر کوچولوش جاودانه بشه

مردشدنت مبارک...

1395/1/14 20:23
نویسنده : مامان علی
642 بازدید
اشتراک گذاری

سلام هم نفسم

امروزشنبه ۱۴ فروردین بالاخره باباجون راضی شدن که ختنه بشی. صبح سریع کارامونوانجام دادیم اومدیم بم.دکتری که مورد نظرمون بود،نبود.خلاصه کلی گشتیم ووچرخیدیمبعدناهار باخاله وبابایی وآبجی وحنانه جون رفتیم.ساعت۵ یه دکتر پیداکردیم که کارش ختنه بود.بابا من و خاله روگذاشتن و آبجی وحنانه روبردن پارک.ماهم نشستیم تادکتر بیاد.ساعت نزدیک ۶ اومد.بغلت گرفتم وبردمت توی اتاق.اول بی حسی زد .گفت چند دقیقه بشین. الهی بمیرم که دردت رونبینم.شیرخوردی ودکتر شروع کرد.وای که چه سخت بود.من بالاسرت بودم و خاله پاهاتو گرفتن.اینقدرگریه کردی که بیحال شدی.الهی مادرت بمیره چی گذشت اون ده دقیقه.انگارساعت ها طول کشید.تموم که شد پوشکت کردیم.تا بغلت کردم و صورتت و چسبوندم به صورتم چنان محکم  چادرموگرفتی وآروم تو بغلم چشاتو بستی که تمام وجودم آتیش گرفت.الهی بمیرم که زیر دست دکتر چقدر باچشمای نازت التماسم کردی بغلت کنم نمیشد.بعدهم شیرخوردی .توی ماشین بازم جیغ میکشیدی. اومدیم خونه آروم خوابیدی فدای چشای مظلومت عمرمن

ولی خب تموم شد وخیالمون راحت شد.ان شاءالله حلقه شم زود بیفته راحت بشی همدم من

اینم عکس آقازاده توی خونه بعدعمل

فدای آرامشت

ان شاءالله بیدارشی اذیت نباشی

دوست دارم

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

ارمغان بهشت
17 فروردین 95 21:07
وای چه دلی داشتی من همیشه میترسم از اینکه بچمو ببرم ختنه الهی بمیرم چقدر سخته!!!
مامان علی
پاسخ
کاریه که باید انجام بدی.هرچی زودتر،بهتر