زردی گرفتن مردکوچک
من،علی شش روزه درآغوشم،باهمسر همیشه همراهم،منتظر تست زردی.عدد زردی دلبندمان۲٠ است.اشک هایم بی اختیار میریزند.راهی مطب دکتر میشویم.به دلیل خاطره بدی که از دستگاه های نوردرمانی داریم،وتجربه فامیل از طب سنتی،متوسل به درمان های سنتی میشویم.حجامت ،تجویز دکتراست و ماهم موافقیم. اول ازمن میخواهند پسرکم راشیر کامل دهم که ضعف نکند. خواب است.به زور بیدارش میکنند. شیرش راکه میخورد، دکتر دست بکارمیشود.گوش اولش راکه تیغ میزنند،اصلا واکنش نشان نمیدهد. خانم دکترمیگوید پسر صبوری دارد.اما باتیغ های بعدی به گوش راست، کمی گریه میکند.به خانه می آییم. رنگ و رویش کمی باز میشود. علی هشت روزه،مطب دکتر،زردی همچنان بالاست.مرحله دوم درمان،...