علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
آبجی عفیفهآبجی عفیفه، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
شریفه بانوشریفه بانو، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه سن داره

بزرگ مرد کوچک، علی من

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات پسر کوچولوش جاودانه بشه

خوشمزه کاری

سلام گل پسری یه چیزایی الان یادم اومد بنویسم تا فراموشم نشده پریشب یه شیرینی خامه ای نصفه خوردی گذاشتی روی کابینت.صبحش بیدار شدی میگی آم.میگم خب همینو بگیر بخور.یه کم نگاه کردی و فکر کردی میگی این نه ، از ابَّل(از اول).الهی فدات بشم که اینقدر خلاقی بخاطر اینکه بگی یه کامل میگی یه شیرینی از اول الانم داری با بابایی بازی میکنی میگن  صدای روباه چیه؟ میگی بوباه بوباه صدای خرگوش؟هدوش هدوش صدای لاکپشت؟پاکشت پاکشت صدای گوشی؟گوچی گوچی به گربه میگی نم.میگیم گربه چی میگه؟ نم، نم یکبار توی ماشین عفیفه بستنی قیفی میخورد گفتم زود بخورین دخترم نونش نم کشیده.فوری چرخیدی سمت شیشه ماشین گفتی کو نم؟ میچرخی میگی ...
2 تير 1397

طالبی یا موز؟ مسئله این است

آب طالبی درست کردم.علی اومده میگه من از اونا.منم ریختم توی لیوان،دادم دستش،یه قلپ خورده میگه بو موز میده الهی فدات بشم کجای طالبی بوی موز میده آخه؟؟؟ یه تشت برداشته گذاشته رو پشتش میگه پاکشت شدم(لاکپشت شدم) الهی فدای اون شیرین زبونیات بشم الانم اومدی میگی: اون که ده تا کوکو داشت بیاچی هاکو؟فیلمی که ده تا اسب داشت براچی خاموش کردین؟(یه سی دی کارتون داریم که مربوط به حادثه عاشوراست و علی خیلی دوسش داره.چون توی فیلم کلی اسب وجود داره به ده تا کوکو داشت معروفه.) خیلی دوست دارم گل مامان
31 خرداد 1397

بازم شیرین زبونی

داشتم برگه زردآلو درست میکردم علی اومده میگه :اینا قاچ؟ فدای تو بشم شیرین زبونم     یه کاری هم که تازگی انجام میدی، یهویی میای دست میندازی گردنم،منو میبوسی و میگی : من مامان دوست(من مامانو دوست دارم). الهی فدات بشم مهربونم البته ناگفته نمونه،این کارا رو از آبجی جونت یاد گرفتی
23 خرداد 1397

مکالمه منو پسری

دو تا از دوستان هستن که بچه هاشون هم سن عفیفه بانو هستن و میان باهاش بازی میکنن.علی هم به تبع، باهاشون بازی میکنه. یکیشون اسمش زهراست که خیلی علی رو دوست داره و همیشه بغلش میکنه.بخاطر همین عفیفه و علی خیلی باهاش دوست نیستن. یکی کوثر سادات،که یه داداش بزرگتر از خودش داره بنام سید مرتضی. امروز صبح عفیفه میگفت بگین کوثر سادات بیاد اینجا بازی کنیم. حالا مکالمه منو علی: علی،سید مرتضی رو دوست داری؟ علی:نه من:چرا؟ علی: تِد مُتَدی بدیه(سید مرتضی بده) من: چرا؟سید مرتضی پسر خوبیه باهات بازی میکنه. علی:تِد مُتَدی بدی نیس؟ من: نه عزیزم بد نیست علی : پس دَلا بدیه.منو ادَّت(پس زهرا بده منو اذیت میکنه) و منم غش غش خند...
23 خرداد 1397

اولین نقاشی علی

سلام گل گلدونم امروز شما برای اولین بار یه نقاشی با مفهوم و تقریبا کامل کشیدی بقول خودت آدم کشیدی یه آدمک،با صورت لوزی و مو و چشم و دهن و یه بدن دراز،والبته دستای گرد فدات بشم که مثل آبجی جونت هنرمندی بیشتر اوقات روز درحال نقاشی کشیدن هستین نقاشیت که تموم شد آبجی جون با ذوق و شوق صدام کرد ماماااااااااان بیاین ببینین علی چی کشیده منم سریع از آشپزخونه اومدم دیدم عجب اثری خلق کردی آفرین گل پسری  تاریخ۱۷خرداد۹۷ ...
17 خرداد 1397