بعد یه غیبت طولانی
سلام پسرکم. پاره تنم . میوه دلم. چند وقته نیومدم برات بنویسم. آخه مشغله هام خیلی زیاد شدن این مدت . حالا اومدم برات از این مدت بنویسم. اول از خودت بگم . از الان که سه سال و ده ماهه شدی. همچنان شیرین زبون و بانمک. هنوزم کلمات رو اشتباه میگی و ما یه دل سیر میخندیم. چند وقت پیش توی ماه صفر برامون شله زرد آوردن. رفتم سریخچال ، شله زرد برداشتم . حالا مکالمه من و علی. علی: اینا چیه مامانی؟ مامان: شله زرده پسرم. میخوای؟ علی: بذارین از شکمم بپرسم. شکمم شله زرد میخوای؟(بعد با صدای نازک) آره آره میخوام. و ادامه خنده و پخش شدن من کف آشپزخونه. """""""""'" میگی مامان گ...