شیرین زبونی
عفیفه حالش بدشده،توی اتاق بالا آورده حالا مکالمه منو علی درحال تمیزکردن فرش -علی جان،برو کنار مامان تاتمیز کنم -میخوام نگا کنم -خب مگه اینا چیه که نگا کنی؟ -بالایه و من غش کردم از خنده بعدشم خودش میگه اینا چقدر بوی بدی میده خب مگه مجبوری نفس کوچولو بمونی توی اتاق